|
|
|
پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش
آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود
آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .
|
|
|
به دنبال ثواب بودن، ما را بیچاره کرده است! |
|
|
«ما عادت کردهایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که میگفت: شما برای فهمیدن بخوانید، ثواب به پای خودش میآید. این بد شده که ما این جور بار آمدهایم. یعنی الان میخواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور میکند ثواب است. اعتکاف میرویم اولین چیزی که خطور میکند ثواب است. اعتکاف فلسفهاش چیست؟ اعتکاف از عَکَفَ مشتق است، عُکوف یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره رمزش دور خدا چرخیدن است، اما ما همه را برای ثوابش انجام میدهیم. آن استادم میگفت: اگر آدم در تابستان برای خنک شدن وضو بگیرد وضویش باطل است، اما اگر برای خدا وضو بگیرد هم خنک میشود و هم عملش صحیح است. ثواب ما را بیچاره کرده است».
****************************
این توصیهها در حالی است که: قرآن کریم میفرماید: «مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرینَ؛ هر کس ثواب آخرت را بخواهد، از آن به او میدهیم و به زودی، شکرگزاران را پاداش خواهیم داد» (سورهی آل عمران، آیهی ۱۴۵) نکته: از نظر استاد ایشان، این که قرآن کریم میفرماید: «مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ؛ هر کس ثواب آخرت بخواهد» ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما این جور بار آمدهایم! یا میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * عَلَى الْأَرَائِکِ ینظُرُونَ * تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعِیمِ * یسْقَوْنَ مِن رَّحِیقٍ مَّخْتُومٍ * خِتَامُهُ مِسْکٌ وَ فِی ذَلِکَ فَلْیتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ مسلّماً نیکان در انواع نعمتاند: بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده و [به زیباییهاى بهشت] مىنگرند! در چهرههایشان طراوت و نشاط نعمت را مىبینى و مىشناسى! آنها از شراب [طهور] زلال دستنخورده و سربستهاى سیراب مىشوند! مُهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند!» (سورهی مطففین، آیات ۲۲ تا ۲۶) نکته: از نظر استاد ایشان، این که قرآن کریم میفرماید: «وَ فِی ذَلِکَ فَلْیتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ و در آن [نعمتهاى بهشتى] راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند!» ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما این جور بار آمدهایم! یا میفرماید: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * لِمِثْلِ هَذَا فَلْیعْمَلِ الْعَامِلُونَ؛ راستى که این همان کامیابى بزرگ است. کوشندگان براى چنین [پاداشى] باید بکوشند» (سورهی صافات، آیات ۶۰ و ۶۱) نکته: از نظر استاد ایشان، این که قرآن کریم میفرماید: «لِمِثْلِ هَذَا فَلْیعْمَلِ الْعَامِلُونَ؛ کوشندگان براى چنین [پاداشى] باید بکوشند» ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما این جور بار آمدهایم! یا میفرماید: «سَابِقُواْ إِلَى مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ [براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است [و] براى کسانى آماده شده که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، بر یکدیگر سبقت جویید. این فضل خداست که به هر کس بخواهد آن را مىدهد، و خداوند را فزونبخشى بزرگ است» (سورهی حدید، آیهی ۲۱) نکته: از نظر استاد ایشان، این که قرآن کریم میفرماید: «سَابِقُواْ إِلَى مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ؛ [براى رسیدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است» ما را بیچاره کرده است! یا در ضمن موعظههای خدای تعالی به حضرت عیسی (علیهالسلام) آمده است: «یا ابْنَ مَرْیمَ لَوْ رَأَتْ عَینُکَ مَا أَعْدَدْتُ لِأَوْلِیائِی الصَّالِحِینَ ذَابَ قَلْبُکَ وَ زَهَقَتْ نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیهِ. فَلَیسَ کَدَارِ الْآخِرَهِ دَارٌ. تَجَاوَرَ فِیهَا الطَّیبُونَ وَ یدْخُلُ عَلَیهِمْ فِیهَا الْمَلَائِکهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ هُمْ مِمَّا یأْتِی یوْمَ الْقِیامَهِ مِنْ أَهْوَالِهَا آمِنُونَ. دَارٌ لَا یتَغَیرُ فِیهَا النَّعِیمُ وَ لَا یزُولُ عَنْ أَهْلِهَا. یا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ الْمُتَنَافِسِینَ فَإِنَّهَا أُمْنِیهُ الْمُتَمَنِّینَ، حَسَنَهُ الْمَنْظَرِ. طُوبَى لَکَ یا ابْنَ مَرْیمَ إِنْ کُنْتَ لَهَا مِنَ الْعَامِلِینَ مَعَ آبَائِکَ آدَمَ وَ إِبْرَاهِیمَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَعِیمٍ لَا تَبْغِی بِهَا بَدَلًا وَ لَا تَحْوِیلًا. کَذَلِکَ أَفْعَلُ بِالْمُتَّقِین؛ ای پسر مریم اگر چشمت میدید آنچه برای دوستان نیکوکارم آماده کردهام، دلت آب میشد و جانت از شوق رسیدن به آن، بر میآمد. مانند سرای آخرت، سرایی نیست. در آن، پاکان، همسایهی هم میشوند. فرشتگان مقرَّب بر آنان داخل میشوند. ایشان از ترسهای روز قیامت، امانیافتهاند. سرایی است که نعمتهایش تغییر نمیکند و از ساکنانش زایل نمیگردد. ای پسر مریم، همراه آنان که برای آن [نعمتها] تلاش میکنند، تلاش کن که آن [نعمتهای بهشت] آرزوی آرزومندان است. نیکو چشمانداز است. خوشا به حالت ای پسر مریم اگر برای [رسیدن به] آن از عملکنندگان باشی همراه پدرانت آدم و ابراهیم (علیهماالسلام) در باغها و نعمتهایی که جایگزینی برایش و جابجا شدنی از آن نمیطلبی. [آری] اینگونه با پرهیزکاران [رفتار] میکنم» (کافی، محدث کلینی، جلد ۸، صفحهی ۱۳۶) نکته: از نظر استاد ایشان، این که خدای تعالی میفرماید: «یا ابْنَ مَرْیمَ نَافِسْ فِیهَا مَعَ الْمُتَنَافِسِینَ؛ ای پسر مریم، همراه آنان که برای آن [نعمتها] تلاش میکنند، تلاش کن» ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما [و حضرت عیسی (علیهالسلام)] این جور بار آمدهایم! یا این که مولانا امیر المؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «اِعْمَلُوا لِلْجَنَّهِ عَمَلَهَا؛ برای رسیدن به بهشت، کارهای درخور آن انجام دهید» (نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبهی ۱۳۲) نکته: از نظر استاد ایشان، همین حرفهای امیر المؤمنین (علیهالسلام) است که ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما این جور بار آمدهایم! یا این که در وصیت به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) میفرمایند: «أُوصِیکمَا بِتَقْوَى اللهِ … وَ اعْمَلَا لِلْأَجْر؛ توصیه میکنم شما را به پرهیزکاری و این که برای رسیدن به پاداش، عمل کنید» (نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبهی ۴۷) نکته: از نظر استاد ایشان، باز هم همین حرفهای امیر المؤمنین (علیهالسلام) است که ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما [و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام)] این جور بار آمدهایم! یا در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «إِنَّ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ (علیهماالسلام) اسْتَقْبَلَهُ مَوْلًى لَهُ فِی لَیلَهٍ بَارِدَهٍ وَ عَلَیهِ جُبَّهُ خَزٍّ وَ مِطْرَفُ خَزٍّ وَ عِمَامَهُ خَزٍّ وَ هُوَ مُتَغَلِّفٌ بِالْغَالِیهِ، فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاک فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَهِ عَلَى هَذِهِ الْهَیئَهِ إِلَى أَینَ؟ فَقَالَ: إِلَى مَسْجِدِ جَدِّی رَسُولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) أَخْطُبُ الْحُورَ الْعِینَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ یکی از یاران علی بن الحسین (علیهماالسلام) در شبی سرد، آن حضرت را دید که لباس و عمامهای از خز در بر داشتند و عطرزده بودند. پس عرض کرد: فدایتان شوم، در چنین ساعتی و چنین آراسته به کجا میروید؟ فرمودند: به مسجد پدربزرگم رسول خدا میروم تا حور العین را از خدای تعالی خواستگاری نمایم» (کافی، محدث کلینی، جلد ۶، صفحهی ۵۱۶) نکته: از نظر استاد ایشان، همین انگیزههای امام سجاد (علیهالسلام) که از انجام اعمال صالح خود، به دنبال خواستگاری از حورالعین هستند، ما را بیچاره کرده است! این بد شده که ما [و امام سجاد (علیهالسلام)] این جور بار آمدهایم!
منبع : http://waghefemahal.blogfa.com/post/2
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در پنج شنبه 16 آذر 1396 |
|
|
|
حاج فردوسی آغازگر راهیست که به ظهور حجت خدا برسد، و تا آن روز دست از تلاش بر نمیدارد
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در پنج شنبه 16 آذر 1396 |
|
|
|
بسمه تعالی
سلام حاج فردوسی ١. عمل صالح چیست؟ ٢. اگر کسی قبل از طلوع و غروب خورشید به جای ذکر ضروری، ذکر دیگری بگوید، آیا عمل صالح انجام داده است؟ با تشکر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسمه تعالی
سلام علیکم جواب ۱: عمل صالح، منحصر به انجام قوانین عملی منهاج فردوسیان است. به عبارت دقیق، مراعات قوانین طبقات اول، سوم، پنجم، هفتم و نهم از قوانین عملی منهاج فردوسیان را «عمل صالح» میدانیم. جواب ۲: «عمل صالح» مراتبی دارد. گاهی انجام مرحلهی پیشتر، به قدری مهم است که پرداختن به عمل صالح در مراحل بعدی، ممنوع و گناه شمرده میشود. مثلاً در جایی که نماز واجب در حال قضا شده است، پرداختن به تلاوت قرآن یا نافله خواندن، ممنوع است. این قانون کلی، برای تعارض قوانین طبقات اول و سوم با بقیهی طبقات است ولی در آنچه سؤال شده، چون از طبقهی پنجم است، نمیتوان به قطع، حکم به ممنوعیت آن نمود ولی بسیار شایسته است که عالماً و عامداً، ذکر دیگری را جایگزینِ ذکر طلوع و غروب نکنید.
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
تبلیغ «منهاج فردوسیان» برای بهائم! |
|
|
سؤال: شما که مردم (غیر اصحاب منهاج فردوسیان) را بهائم میدانید، چرا «منهاج فردوسیان» را برایشان تبلیغ میکنید؟ / جواب: درست است که انسانها در ابتدای راه، بهائم هستند ولی میتوانند بر اثر تربیت شدن با آموزههای پیامبران الهی، آرام آرام از بهیمیت خارج شده و به انسانیت میرسند. پس تبلیغ منهاج فردوسیان برای عموم مردم، سه دلیل عمده دارد:
**************
دلیل اول (عذر داشتن در نزد خدای تعالی): به فرمودهی استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تمام اصحاب منهاج فردوسیان، به نوعی موظف به تبلیغ آن و آشنا ساختن مردم و زیردستان خود با آن میباشند. آن حضرت میفرمایند: «أَلَا کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ فَالْأَمِیرُ عَلَى النَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَهُ رَاعِیَهٌ عَلَى أَهْلِ بَیتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِیَ مَسْئُولَهٌ عَنْهُمْ وَ الْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَیِدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلَا فَکُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَتِهِ» (إرشاد القلوب إلى الصواب، دیلمی، جلد ۱، صفحهی ۱۸۴، الباب الحادی و الخمسون فی أخبار عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و الأئمه الأطهار (علیهمالسلام)؛ مجموعهی ورام، ورام بن ابیفراس، جلد ۱، صفحهی ۶؛ جامع الأخبار، شعیری، صفحهی ۱۱۹، الفصل الخامس و السبعون فی العدل؛ کشف المحجه لثمره المهجه، سید بن طاووس، صفحهی ۸۸، بیانه لأدله کثیره على خلافه الإمام علی (علیهالسلام)؛ منیه المرید، شهید ثانی، صفحهی ۳۸۱، المطلب الثانی فی مراتب أحکام العلم الشرعی و ما ألحق به؛ روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد ۵، صفحهی ۵۱۵، باب الحقوق؛ مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی دوم، جلد ۸، صفحهی ۳۴۹، حدیث ۱۴). ترجمه: آگاه باشید که همهی شما چوپان هستید و همهی شما از زیردستانتان پرسیده خواهید شد. پس امیر بر مردم، چوپان است و از زیردستانش مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. و مرد، چوپان است بر خانوادهاش و از آنان بازخواست خواهد شد. پس زن، چوپان است بر اهل خانه از شوهر و فرزندانش و از آنان بازخواست خواهد شد و برده، چوپان است بر دارایی آقایش و از آن بازخواست خواهد شد. پس همهی شما چوپان هستید و همهی شما از آنچه باید مراعاتش نمایید، بازخواست خواهید شد. پس اصحاب منهاج فردوسیان براى این که در پیشگاه پروردگارشان نسبت به رفع مسؤولیت خود، حجت و عذر داشته باشند، باید پیام دعوت منهاج فردوسیان را به گوش جهانیان برسانند.
**************
دلیل دوم (احتمال هدایتکردن): گر چه هدایت به معنی ایجاد انگیزه، در انحصار خدای تعالی است، ولی میتوان وسیلهی ایجاد شور معنوی در جامعه و واسطهای برای تحقق هدایتگری حق تعالی بود. پس یکی دیگر از دلیلهای تبلیغ منهاج فردوسیان برای عموم مردم، امید به هدایت برخی از جانهای آماده و طینتهای پاک است. در میان همین مردم، کسانی هستند که طینت پاک و جان آمادهای دارند ولی بر اثر نیافتن هدایتگر، از اعتقادات سالم، بیبهره مانده و به ورطهی انجام کارهای ناشایست افتادهاند. این دو مقصود، در قرآن کریم آمده است، آنجا که میفرماید: «وَ إِذَ قَالَتْ أُمَّهٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُواْ مَعْذِرَهً إِلَى رَبِّکمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ» (سورهی اعراف، آیهی ۱۶۴). ترجمه: و گروهى از آنان [بنىاسرائیل که در برابر بد کارىهاى دیگران ساکت بودند، به پنددهندگان خیرخواه و دلسوز] گفتند: چرا گروهى را که خدا هلاککنندهی آنان یا عذاب کنندهی آنان به عذابى سخت است، پند مىدهید؟ [پند دادن شما کارى نابجاست.] گفتند: براى این که در پیشگاه پروردگارمان [نسبت به رفع مسؤولیت خود] حجت و عذر داشته باشیم و شاید آنان [از گناهانشان] بپرهیزند.
**************
دلیل سوم (اتمام حجت بر منحرفین): همچنین تبلیغ منهاج فردوسیان، موجب اتمام حجت بر تمام آنانی است که ندای دعوت منهاج فردوسیان را میشنوند ولی خود را به نشنیدن میزنند.
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
انتقاد از مجریان ازدواج موقت |
|
|
باسلام و آرزوی موفقیت برای شما
در چند سال اخیر فردی در تهران به نام … که روحانی هم هست، اقدام به واسطهگری برای ازدواج موقت به صورت ماهیانه و ساعتی میکند. همه کارهایش حتی خواندن عقد هم به صورت تلفنی است. ۶۰ هزار تومان برای ثبت نام از مرد میگیرد و موقع خواندن عقد تلفنی هم ۵۰ هزار تومان از مرد میگیرد، احتمالاً مبلغی هم از خانمها میگیرد. برای عقد ماهیانه، شرایط خانمها این است که فقط ماهی ۸ بار، هر بار ۲ ساعت فقط ملاقات باید صورت بگیرد. مهریهها هم از ۷۰۰ و ۸۰۰ تومان به بالا است. برای ساعتیها هم ۶۰ و ۷۰ هزار تومان برای یک ساعت است. آیا کار ایشان که بدون رعایت مجوزات قانونی و قوانین بهداشت و … است صحیح است؟ آیا این مبلغ که برای واسطهگری میگیرند منصفانه است؟ مبلغ مهریههای تعیین شده برخلاف فلسفهی ازدواج موقت است که خصوصاً برای کسانی است که توانایی مالی ازدواج دائم را ندارند نه برای کسانی که تمکن مالی خوبی دارند. آیا ازدواجهای ساعتی زنان یائسه که در روز با چند نفر میتوانند ازدواج کنند، از نظر بهداشتی و شرعی صحیح است؟ هیچ نهادی بر کار ایشان نظارت ندارد؟ این روش هم از سوی او، هم از سوی زنان، یک تجارت و سوء استفاده از قوانین اسلام نیست؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسمه تعالی
سلام علیکم بحث ازدواج موقت، چند ضلع دارد که اگر به خوبی تبیین نشود، موجب بدفهمی آن خواهد شد. به صورت خلاصه، به این اضلاع میپردازم و شما را برای آشنایی با اسناد و مدارک این نوشتار، به کتابهای مفصل فقهی و حدیثی معتبر شیعی ارجاع میدهم. ضلع اول: دعوای شیعه و عامه است بر سر این که آیا ازدواج موقت، ازدواج است یا زنا. عامه بعد از نهی خلیفهی دوم، معتقد شدهاند که ازدواج موقت، زنا محسوب میشود. حتی در نزد برخی فرقههای اسلامی، به خاطر مسائل سیاسی، بدتر از زنا شمرده میشود! در جای خود، ثابت شده است که ازدواج موقت، سنت استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است و نهی خلیفه، اثری در حرام کردن آن ندارد. نهایت همراهیای که میتوان نمود، این است که بگوییم هر گاه رهبر جامعهی اسلامی، با استفاده از اختیاراتی که دارد، عملی را ممنوع کند؛ آن ممنوعیت، محترم است و جامعه باید مراعات نماید، ولی باید توجه داشت که این دست ممنوعیتها، محدود به زمان زمامداری خود آن شخص است و نباید تا روز قیامت، پایدار بماند. ضلع دوم: خیانت به همسر دائم است. برخی معتقدند اگر مرد متأهل، اقدام به ازدواج موقت کند، به همسر دائمش خیانت کرده است. این نظریهی فمینیستی، سندی در تعالیم اسلامی ندارد. البته در قرآن کریم، آمده است که مرد، بین همسرانش به عدالت رفتار کند و یک طرف را بلاتکلیف نگذارد، ولی خیانت شمرده نشده است. ضلع سوم: مسائل بهداشتی است. برخی مخالفین، ازدواج موقت را عاملی برای شیوع بیماریهای مقاربتی و مسری میدانند. این بحث، از حیطهی تخصص بنده خارج است و نمیتوانم در آن نظر بدهم، ولی گویا با وسائل بهداشتی خاص، بتوان جلو انتقال بیماریهای مسری به طرف مقابل را گرفت. ضلع چهارم: حلالیت فرزند است. عامه، به پیروی از حکم خلیفهی ثانی، فرزندی که از ازدواج موقت حاصل میشود را حرامزاده میپندارند ولی بر طبق فقه آل محمد (علیهمالسلام) چنین فرزندی، حلالزاده است و تمام احکام فرزند همانند محرمیت و ارث را دارد. ضلع پنجم: سرنوشت عاطفی فرزند است. برخی مخالفین، فرزندی که ثمرهی ازدواج موقت باشد را همانند فرزند طلاق میشمارند، زیرا معمولاً زمانی به دنیا میآید یا به مرحلهی تکامل عقلی و عاطفی میرسد که یکی از والدین ـ و بیشتر پدر ـ در کنارش نیست. این اشکال را نیز میتوان با استفاده از وسائل و داروهای پیشگیری از انعقاد نطفه، برطرف نمود. ضلع ششم: میزان مهریه است. در تعالیم اسلامی، برای میزان مهریه، هیچ محدودیتی نیامده است و به توافق طرفین و استطاعت مالی مرد بستگی دارد. ضلع هفتم: مدت عقد موقت است. بر سر این که مدت عقد موقت، از چه حد اقل و حد اکثری برخوردار باشد، در بین علما اختلاف است ولی راه احتیاط، این است که از زمان یک بار بهرهوری جنسی کمتر نباشد و از ادامهی عمر طبیعی انسان، بیشتر نباشد. به عبارت ساده، در عقد موقت، حد اقل از نیم ساعت و یک ساعت، کمتر نباشد و برای مردِ مثلاً چهل ساله، از چهل سال و پنجاه سال، بیشتر نباشد؛ زیرا عمر طبیعی در این زمان، بیش از هشتاد سال و نود سال نیست. ضلع هشتم: شرایط عقد موقت است. در ازدواج موقت، همانند ازدواج دائم، هر شرطی که بر خلاف کتاب خدا و سنت پیامبر خدا نباشد، و در نزد عقلا، محترم شمرده شود، محترم و لازم الاجراست. هر گاه زن قبل از عقد موقت، شرط عدم دخول کرده باشد و مرد نیز بپذیرد، حق دخول ندارد و باید به مادون الفرج بسنده کند. ولی اگر بعداً، زن از شرط خودش برگشت، میتواند دخول هم داشته باشد. در برخی شروط همانند حق خوابیدن در هر چهار شب، یکبار یا شرط ارث و نفقه، باید راه صلح را پیش گیرند که مسائل کاملش را در رسالهی توضیح المسائل منهاج فردوسیان، به تفصیل بیان کردهایم. ضلع نهم: فرق ازدواج موقت با روسپیگری است. مخالفین ازدواج موقت، بسیار میکوشند تا ازدواج موقت را برای زنان، همانند روسپیگری و فاحشهگری بشمارند. این مقایسه، غیر شرعی است و بیاحترامی به قوانین اسلام عزیز محسوب میشود. کسانی که ازدواج موقت را از این جهت زیر سؤال میبرند، یا شناخت کافی از اسلام ندارند، یا تسلیم احکام الهی نیستند، و یا اصلاً مسلمان نیستند. حدود و شرایطی که در ازدواج موقت هست، آن را به روشنی از فحشاء جدا میسازد. مثلاً نگهداری عدّه در ازدواج موقت، به این معنی که بعد از جدا شدن از شوهر موقت، باید به مدت دو بار حیض دیدن کامل از ازدواج با شوهر جدید، خودداری کند. در حالی که در روسپیگری، چنین محدودیتی مراعات نمیشود و زن فاحشه، هر شب در بستر یک مرد میخوابد. یا این که در ازدواج موقت، اجازهی پدر یا پدربزرگ پدری برای دختران باکره لازم است ولی فاحشات، چنین قیدی را مراعات نمیکنند. یا این که در ازدواج موقت، باید صیغهی ازدواج به عربی صحیح و به قصد انشاء، خوانده شود در حالی که در زنا، چنین مطلبی رعایت نمیشود. یا این که زنی میتواند ازدواج موقت کند که شوهر دائم یا موقت نداشته باشد، در صورتی که برخی روسپیها، شوهر دارد هستند. ضلع دهم: محور در ازدواج موقت است. بر سر این که محور در ازدواج موقت، مسائل جنسی است یا مسائل عاطفی یا مسائل مالی و حمایتی، بحثهای مفصلی بین طرفداران و مخالفان، در جریان است. آنچه از اسم آن (متعه) و روح حاکم بر آن استفاده میشود، این است که اصل و محور در ازدواج موقت، تأمین اغراض جنسی است، برعکس ازدواج دائم که بعد از مدتی، مسائل عاطفی و داشتن فرزند، به محور اصلی آن تبدیل میشود. ضلع یازدهم: بحث واسطهگری در ازدواج موقت است. وساطت در ازدواج، مورد سفارش استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) است، بر عکس وساطت در زنا و لواط که بنا به بعضی روایات، از گناهان کبیره شمرده شده و با نام «قیادت» شناخته میشود. پس اگر ازدواج موقت را ازدواج بدانیم نه زنا، باید واسطهگری در این امر را نیز حلال و پرخیر و برکت بشماریم. بعد از این مقدمات کوتاه، به جواب سؤالات شما میپردازیم. ان شاء الله سؤال: آیا کار ایشان که بدون رعایت مجوزات قانونی و قوانین بهداشت و … است صحیح است؟ جواب: روحانی محترمی که نام بردهاید، استاد حوزه و دانشگاه است یعنی هم برای طلاب علوم دینی تدریس میکند و هم برای دانشجویان؛ و دفترخانهی رسمی ازدواج و طلاق دارد، پس هم مجوز شرعی را میشناسد و هم مجوز قانونی دارد. اما مسائل بهداشتی، ربطی به عاقد و واسطه ندارد و طرفین ازدواج، باید مراعات کنند. سؤال: آیا این مبلغ که برای واسطهگری میگیرند منصفانه است؟ جواب: از صحت مبالغی که نوشتهاید، خبر ندارم ولی بر فرض مذکور، اگر چنین مبالغی دریافت میکند، منصفانه نیست، هر چند حلال است و اشکال شرعی ندارد. سؤال: مبلغ مهریههای تعیین شده برخلاف فلسفهی ازدواج موقت است که خصوصاً برای کسانی است که توانایی مالی ازدواج دائم را ندارند نه برای کسانی که تمکن مالی خوبی دارند. جواب: این که فلسفهی تشریع ازدواج موقت، برای فقراست نه اغنیاء، حرف بدون سندی است. در هیچ کدام از آیات و روایات که منبع دین محسوب میشوند، چنین چیزی نیامده که ازدواج موقت، برای فقرا وضع شده است نه برای ثروتمندان. پس شایسته است از فلسفهتراشی برای احکام الهی، پرهیز کنید، همچنان که شایسته است واسطهها و عاقدین محترم، در دریافت حق وساطت و قرائت خطبه، انصاف را مراعات کنند. سؤال: آیا ازدواجهای ساعتی زنان یائسه که در روز با چند نفر میتوانند ازدواج کنند، از نظر بهداشتی و شرعی صحیح است؟ جواب: از نظر فقه آل محمد (علیهمالسلام) ـ که خداوند ما و شما را از معتقدین و عاملین به آن قرار دهد ـ زن یائسه، عدّه ندارد، یعنی لازم نیست مدتی بعد از جدا شدن از شوهر اول، برای ازدواج با شوهر دوم، صبر کند. لذا میتواند هر ساعت، به عقد یک نفر در آید. اما این که این کار، از لحاظ بهداشتی، خطرناک است یا راهی برای از بین بردن یا کاستن خطراتش هست، خارج از تخصص بنده است و پزشکان محترم، باید اظهار نظر نمایند. سؤال: هیچ نهادی بر کار ایشان نظارت ندارد؟ جواب: عرض شد که بر طبق تحقیق بنده، روحانی نامبرده، تمام مجوزهای قانونی را داراست، لذا نهادهای ذیربط بر کار ایشان نظارت خواهند داشت. و الله اعلم سؤال: این روش، هم از سوی او، هم از سوی زنان، یک تجارت و سوء استفاده از قوانین اسلام نیست؟ جواب: بهتر است کسب درآمد از راههایی که منع شرعی و قانونی ندارد را «اشتغالزایی» بنامید تا «سوء استفاده از قوانین اسلام». وقتی معرفی مرد و زن به یکدیگر برای ازدواج، حلال و دارای ثواب است و کسب درآمد از آن نیز حلال است، چرا این چشمه از درآمدزایی را بر روی جامعه میبندید و نام «سوء استفاده» بر آن مینهید؟! وقتی اسلام عزیز، قرض دادن پول به شرط زیادی را حرام میشمارد، ولی مستحب میداند کسی که پولی قرض کرده، از نزد خودش، با مقداری اضافی به صاحب مال بدهد، چرا باید جلو این خیر را بگیریم؟! وقتی اسلام عزیز، این که زن، بدون هیچ قید و بندی، بدنش را برای استمتاع جنسی در اختیار مردی قرار دهد، گناه کبیره میشمارد، و درآمدش را حرام میداند، ولی وقتی با شرایط و حدود خاصی باشد، این کار را جایز میداند و درآمدش را حلال میشمارد، چرا باید جلو این راه کسب حلال را ببندیم؟! توجه داشته باشید که برخی تنگنظریها، نتیجهای جز فساد جامعه و تباهی مردم ندارد. بستن راه حلال، مساوی با باز شدن راه حرام است. غریزه را نمیتوان تعطیل کرد و راه اطفاء آن را نیز نمیتوان مسدود نمود، پس اجازه بدهید از همان مسیرهای حلال و شرعی و نورانیای که خدای تعالی قرار داده، انجام پذیرد. در پایان عرض میکنم، بر طبق روایت معتبر، امام صادق (علیهالسلام)، فرمودند: ایمان مرد، کامل نمیشود مگر این که ازدواج موقت بجا آورد. یعنی تا زمانی که به صورت عملی انجام ندهید، احتمال افتادن در حکم شیطانی کسی که آن را ممنوع اعلام کرد، وجود دارد.
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
معنی حدیث دوست داشتن اهل یمن! |
|
|
سلام
پیامبر (ص) در حدیثی میفرماید: «مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ الْیمَنِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی» یعنی: هر کس اهل یمن را دوست دارد، مرا دوست داشته و هر کس اهل یمن را دشمن دارد مرا دشمن داشته است. (کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، جلد ۲، صفحهی ۵۴۱) منظور از دوست داشتن اهل یمن چه کسانی هستند؟ در حالی که مردم یمن، شیعهی اثنیعشری نیستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسمه تعالی
سلام علیکم این حدیث، در یکی از منابع معتبر شیعی آمده است ولی اشکالاتی دارد، همانند این که راوی، در سن بالای سیصد سال، آن را نقل کرده و خودش نیز از اهل یمن بوده است. جدا از این اشکالات، نمیتوان معنی روشن و فراگیری برای این حدیث در نظر گرفت. همهی شهرها، در تمام زمانها، مشتمل بر اقشار مختلف مردم بوده است. یعنی مؤمن و منافق و کافر، در هر شهری بوده و هست و خواهد بود. پس معنی ندارد که امر به دوست داشتنِ کافر و منافق شده باشیم. حتی این توجیه که منظور آن حضرت، اهل یمن در همان زمان بوده است نیز بعید به نظر میرسد، زیرا حتماً در میانشان از اهل کتاب و مشرکین بودهاند و قابل تصوّر نیست که سرزمینی به وسعت یمن، در زمانی از زمانهای تاریخ، یکپارچه و سراسر، مؤمن و موحّد داشته باشد. پس این روایت، در صورتی که روایتبودنش ثابت و بدون خدشه باشد، از مشکلات احادیث است که باید آن را به استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) برگردانیم تا تفسیر و معنی درست آن را بیان نمایند.
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
نظر شما در مورد مرحوم قاضی (ره) چیست؟ |
|
|
نظر شما در مورد مرحوم قاضی (ره) چیست؟ جواب: برای جواب به این سؤال، شما را به چند نکته توجه میدهم: ۱. من این بزرگوار را ندیدهام و آشناییام در حد مطالعهی چند کتاب موجود در بازار است. ۲. بر طبق شنیدهها، رابطهی آن مرحوم با مراجع معظم عصر خودش مانند مرحوم نائینی (ره) و آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره)، خوب نبوده است و این، یک هشدار محسوب میشود. ۳. اصطکاک ایشان با مراجع تا حدّی بوده که شهریهی ایشان را قطع کردند و بارها تهدید به اخراج از نجف شد. ۴. در فضای حوزهی علمیهی نجف، ایشان معروف به «صوفی» بود و از سوی طلاب علوم دینی در محدودیت قرار داشت تا آنجا که مجبور میشد ظهرهای گرم نجف به زیارت برود که کسی او را نبیند و برخوردی پیش نیاید. ۵. هیچ اثر مکتوبی از آن مرحوم به دست ما نرسیده (غیر از یک جزوهی کوچک در شرح دعای سمات) و نداشتن اثر مکتوب، کار قضاوت را سخت میکند. هر مقدار که به راحتی میشود علامه طباطبایی را بر اساس تفسیر المیزان و سایر کتابهای باقی مانده از ایشان قضاوت کرد، به همان مقدار سخت است که در مورد مرحوم قاضی قضاوت کنیم. ۶. و مهمترین نکته این است که از آن مرحوم، برنامهای برای رسیدن به کمال و سعادت بر جای نمانده است. یعنی راهی روشن که امروز بتوانیم آن را پیروی کنیم، از خود به جای نگذاشت. و همین نکته، برای رویگردانی از مطالعه و اظهار نظر در مورد مرحوم قاضی (ره) کفایت میکند. و اگر کسی این واقعیت را نپذیرد، سالها باید با یاد یک عالم دینی، دلخوش باشد و به خیال خام این که آن مرحوم، استاد بود، از جستجوی راه کمال و سعادت، بازایستد.
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
توجه به نماد الله در هنگام عبادت |
|
|
سلام
انسان وقتی میخواهد با کسی حرف بزند و درد دل کند به یک ارتباط دیداری نیاز دارد که تصویری یا نمادی از آن شخص را در ذهن داشته باشد که با توجه به این تصویر، تمرکز ذهن هم صورت میگیرد. حالا ما که خدا را نمیتوانیم ببینم؛ ولی من برای اینکه این ارتباط دیداری برایم میسر شود، برای خودم از نماد خطاطی شده اسم «الله» جل جلاله استفاده میکنم و این خوشنویسی اسم الله را به صورت قاب نصب کردهام و هر وقت میخواهم با خدا حرف بزنم به الله نگاه میکنم و متمرکز میشوم و با او حرف میزنم و جای دیگر هم که این عکس نیست، همین اسم جلاله الله در ذهنم ترسیم میشود و رابطه با خدا برقرار میکنم. حال این نمادی که ساختهام بت نمیشود؟ ایراد شرعی ندارد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسمه تعالی
سلام علیکم باید مواظب باشید اسمپرست و خطپرست نشوید. برای روشن شدن مطلب، چند حدیث نورانی را ذکر میکنم و امیدوارم با تدبر در معنای آن، راه درست را بیابید. ترجمهی این روایات، از مرحوم سید جواد مصطفوی با اندکی ویرایش و تصرف است.
روایت اول: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسلام) عَنِ التَّوْحِیدِ فَقُلْتُ أَتَوَهَّمُ شَیْئاً؟ فَقَالَ: نَعَمْ غَیْرَ مَعْقُولٍ وَ لَا مَحْدُودٍ فَمَا وَقَعَ وَهْمُکَ عَلَیْهِ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ خِلَافُهُ لَا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ کَیْفَ تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلَافُ مَا یُعْقَلُ وَ خِلَافُ مَا یُتَصَوَّرُ فِی الْأَوْهَامِ إِنَّمَا یُتَوَهَّمُ شَیْءٌ غَیْرُ مَعْقُولٍ وَ لَا مَحْدُودٍ. (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۸۲، حدیث ۱، بَابُ إِطْلَاقِ الْقَوْلِ بِأَنَّهُ شَیْءٌ) ترجمه: راوی میگوید: از امام باقر (علیهالسلام) از توحید پرسیدم که میتوانم خدا را چیزی تصور کنم؟ فرمود: آری، ولی چیزی که حقیقتش درک نمیشود و حدی ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزی مانند او نیست و خاطرها او را درک نکنند، چگونه خاطرها درکش کنند در صورتی که او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد میباشد، در بارهی خدا تنها همین اندازه به خاطر گذرد: «چیزی که حقیقتش درک نشود و حدّی ندارد». مرحوم مصطفوی (مترجم کافی) در شرح این حدیث مینویسد: وقتی گوییم زمین چیزیست، آب چیزیست، کوه چیزیست، حقیقت معانی این الفاظ را میفهمیم و صورتی از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود به حد معینی است، مثلاً حد آب این است که روان باشد؛ اگر جامد شد نامش یخ است نه آب، به خلاف وقتی که گوییم «خدا چیزیست» اولاً باید بدانیم که حقیقت خدا را نمیتوانیم درک کنیم. ثانیاً ممکن نیست صورتی از خدا در ذهن ما منتقش شود. ثالثاً خدا به حدّی محدود نگردد و به همین دلیل، در ذهن در نیابد.
روایت دوم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَکَ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِیقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَیْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِی وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَیْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِی سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِیَتِهِ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) حَقّاً» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا». (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۸۷، باب المعبود) امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: کسى که خدا را از روى خیال خود پرستد کافر است، کسى که تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد کافر است، کسى که نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرک است، کسى که صاحب نام را پرستد و با صفاتى که خود را به آن ستوده، نامها را هم بر آن تطبیق کند و دل بدان محکم کند و در نهان و آشکارش به زبان آورد، اینها اصحاب حقیقى امیر المؤمنین (علیهالسلام) میباشند. و در حدیث دیگر است: ایشان مؤمنین حقیقى میباشند.
روایت سوم: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) عَنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ وَ اشْتِقَاقِهَا اللَّهُ مِمَّا هُوَ مُشْتَقٌّ قَالَ فَقَالَ لِی: «یَا هِشَامُ اللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ الْإِلَهُ یَقْتَضِی مَأْلُوهاً وَ الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّى فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ کَفَرَ وَ عَبَدَ اثْنَیْنِ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى دُونَ الِاسْمِ فَذَاکَ التَّوْحِیدُ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ؟» قَالَ: فَقُلْتُ: زِدْنِی. قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَهً وَ تِسْعِینَ اسْماً فَلَوْ کَانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمَّى لَکَانَ کُلُّ اسْمٍ مِنْهَا إِلَهاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ مَعْنًى یُدَلُّ عَلَیْهِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ کُلُّهَا غَیْرُهُ یَا هِشَامُ الْخُبْزُ اسْمٌ لِلْمَأْکُولِ وَ الْمَاءُ اسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ الثَّوْبُ اسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ النَّارُ اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُنَاضِلُ بِهِ أَعْدَاءَنَا وَ الْمُتَّخِذِینَ مَعَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غَیْرَهُ قُلْتُ نَعَمْ». (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۸۷، باب المعبود) ترجمه: هشام بن حکم گوید از حضرت صادق (علیهالسلام) راجع به اسماء خدا و اشتقاق آنها پرسیدم که اللَّه از چه مشتق است؟ فرمود: از «الاه» و اله مألوهى (آنکه پرستشش کنند) لازم دارد و نام، غیر از صاحب نام است، کسى که نام را بدون صاحب نام پرستد، کافر است و چیزى نپرستیده، و هر که نام و صاحب نام را پرستد، کافر است و دو چیز پرستیده و هر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانهپرستى است، اى هشام فهمیدى؟ عرض کردم: بیشتر بفرمایید. فرمود: خدا را نود و نه نام است، اگر هر نامى همان صاحب نام باشد، باید هر کدام از نامها معبودى باشند، ولى خدا، خود معنایى است که این نامها بر او دلالت کنند و همه، غیر خود او باشند. اى هشام، کلمهی «نان» نامى است براى خوردنى و کلمهی «آب» نامى است براى آشامیدنى و کلمهی «لباس» نامى است براى پوشیدنى و کلمهی «آتش» نامى است براى سوزنده، اى هشام طورى فهمیدى که بتوانى دفاع کنى و در مبارزه با دشمنان ما و کسانى که همراه خدا چیز دیگرى پرستند پیروز شوى؟ عرض کردم آرى.
روایت چهارم: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسلام) أَوْ قُلْتُ لَهُ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ نَعْبُدُ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ الْوَاحِدَ الْأَحَدَ الصَّمَدَ قَالَ فَقَالَ: «إِنَّ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمُسَمَّى بِالْأَسْمَاءِ أَشْرَکَ وَ کَفَرَ وَ جَحَدَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً بَلِ اعْبُدِ اللَّهَ الْوَاحِدَ الْأَحَدَ الصَّمَدَ الْمُسَمَّى بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ دُونَ الْأَسْمَاءِ إِنَّ الْأَسْمَاءَ صِفَاتٌ وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ». (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۸۷، باب المعبود) ترجمه: ابن ابىنجران گوید: به امام باقر (علیهالسلام) نوشتم، یا به صورت زبانى عرض کردم: خدا مرا قربانت کند، ما میتوانیم بخشندهی مهربان یگانهی یکتاى بىنیاز را پرستش کنیم؟ فرمود: هر که تنها نام را بدون آن کسی که بدان نامیده شده پرستد، مشرک و کافر و منکر است و چیزى نپرستیده، بلکه خداى یگانهی یکتاى بىنیازى را که به این نامها نامیده شده، پرستش کن نه خودِ نامها را؛ زیرا نامها صفاتى هستند که خدا، خود را به آنها ستوده است.
نتیجه: سعی کنید در هنگام توجه به خدای تبارک و تعالی، بر خدایی که با نامهای فوق خوانده میشود، ولی حقیقتش غیر از آن است، تمرکز نمایید که البته در ابتدای امر، قدری مشکل به نظر میرسد ولی با استمداد از خودش، آسان میگردد. ان شاء الله
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
سلام
۱. در عصر کنونی، «ولیجه» چه کسانی هستند؟ ۲. آیا منهاج فردوسیان و شخص شما ـ که ادعای ارشاد مشتاقان کمال و سعادت را دارید ـ از مصادیق ولیجه نیستید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باسمه تعالی
سلام علیکم برای رسیدن به جواب درست، باید کلمهی «ولیجه» را به درستی و به دور از جانبداری، در بیان قرآن و روایات، بررسی کنیم. این کلمه، فقط یک بار در قرآن کریم آمده است، آنجا که میفرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکُواْ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (سورهی توبه، آیهی ۱۶) ترجمه: آیا پنداشتهاید که به خود واگذار مىشوید و خداوند کسانى را که از میان شما جهاد کرده و غیر از خدا و فرستادهی او و مؤمنان، ولیجه نگرفتهاند معلوم نمىدارد؟! و خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است. ولی در روایات معتبر و ادعیه، به صورت متعدد آمده است، از آن جمله: در نامهی امیر المؤمنین (علیهالسلام) به یکی از کارگزارانشان در گناهانی که موجب شده به جهاد با برخی اقوام بپردازند، آمده است: «وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ أَمَاتُوا الْحَقَّ وَ أَظْهَرُوا فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ وَ اتَّخَذُوا الْفَاسِقِینَ وَلِیجَهً مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» (وقعه صفین، نصر بن مزاحم، صفحهی ۱۰۴) ترجمه: و حدود را تعطیل کردند و حق را میراندند و فساد را در زمین ظاهر کردند و فاسقین را به جای مؤمنان، ولیجه گرفتند. در روایتی از کمیل بن زیاد آمده است: خَرَجَ إِلَیَّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام) فَأَخَذَ بِیَدِی وَ أَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ وَ جَلَسَ وَ جَلَسْتُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ: … وَ إِنَّ هَاهُنَا ـ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ـ لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ یَسْتَعْمِلُ آلَه الدِّینِ فِی الدُّنْیَا وَ یَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ بِنِعَمِهِ عَلَى عِبَادِهِ لِیَتَّخِذَهُ الضُّعَفَاءُ وَلِیجَهً مِنْ دُونِ وَلِیِّ الْحَقِّ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْعِلْمِ» (خصال، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحهی ۱۸۷، الناس ثلاثه) ترجمه: کمیل میگوید: امیر المؤمنین (علیهالسلام) دستم را گرفتند و به صحرا بردند و در حالی که به سینهی مبارکشان اشاره میکردند، فرمودند: اینجا مجموعهای از علم است که کاش کسی را مییافتم که بتواند آن را حمل کند، البته کسی را یافتم که زیرک بود ولی قابل اعتماد نبود، وسیلهی دین را در دنیا استفاده میکرد و حجتهای خدا را بر خلقش و نعمتهای او را بر بندگانش آشکار میساخت تا ضعیفان، او را ـ و نه ولی حق را ـ ولیجه بگیرند، یا حاملان علم را مطیع خود سازد. ابیصباح کنانی میگوید امام باقر (علیهالسلام) به من فرمودند: «یا أبا الصباح إیاکم و الولائج فإن کل ولیجه دوننا فهی طاغوت» (تفسیر عیاشی، ابوبکر عیاشی، جلد ۲، صفحهی ۸۳، سورهی توبه، آیهی ۱۹). ترجمه: ای ابوالصباح، بپرهیز از ولیجهها، پس همانا هر ولیجهای غیر از ما، طاغوت است. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسلام):« لَا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیجَهً فَلَا تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ فَإِنَّ کُلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ وَ قَرَابَهٍ وَ وَلِیجَهٍ وَ بِدْعَهٍ وَ شُبْهَهٍ مُنْقَطِعٌ إِلَّا مَا أَثْبَتَهُ الْقُرْآنُ». (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۵۹، باب البدع و الرأی و المقاییس) ترجمه: جز خدا، ولیجه نگیرید که مؤمن نخواهید بود، پس هر سبب و نسب و خویشی و ولیجه و بدعت و شباهتی، منقطع میشود مگر آنچه قرآن ثابت کرده است. در زیارت مختصر ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَلَّى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَلَّیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَهُمْ». (کتاب المزار، شیخ مفید، صفحهی ۱۸۶، باب مختصر زیارتهم). ترجمه: خدایا من آخریشان را دوست دارم همچنان که اولیشان را دوست دارم و بیزاری میجویم از هر ولیجهای غیر از ایشان. امام صادق (علیهالسلام) در دعایی که بعد از نماز عید غدیر خوانده میشود، فرمودند بگو: «فَأَشْهَدُ یَا إِلَهِی أَنَّهُ الْإِمَامُ الْهَادِی الْمُرْشِدُ الرَّشِیدُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی ذَکَرْتَهُ فِی کِتَابِکَ فَقُلْتَ- وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ لَا أُشْرِکُ مَعَهُ إِمَاماً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَهً» (تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، جلد ۳، صفحهی ۱۴۵، باب صلاه الغدیر). ترجمه: پس شهادت میدهم ای خدایم که امام هدایتکنندهی رشددهنده و رشدیافته، علی امیر مؤمنان است که او را در کتابت یاد کردی و گفتی: و همانا او در امالکتاب [= لوح محفوظ] نزد ما بلندمرتبه و با حکمت است. شریکی با او در امامت قرار نمیدهم و جز او، ولیجهای نمیگیرم. در زیارت امام رضا (علیهالسلام) آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَ بِوَلَایَتِهِمْ أَتَوَلَّى آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَهُمْ» (من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۲، صفحهی ۶۰۵، باب زیاره قبر الرضا أبی الحسن علی بن موسى علیه السلام بطوس). ترجمه: خدایا به تو تقرب میجویم با محبت به ایشان و ولایتشان، دوست دارم آخری ایشان را به همان [ملاکی] که دوست دارم اولی ایشان را و از هر ولیجهای جز ایشان، بیزاری میجویم. در زیارت جامعه آمده است: «بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ … وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکُمْ وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ» (من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد ۲، صفحهی ۶۱۵، زیاره جامعه لجمیع الأئمه) ترجمه: بیزاری میجویم به سوی خدای عز و جل از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیطان … و از هر ولیجهای جز شما و از هر اطاعتشدهای غیر از شما. تأکید روایات و ادعیهی فوق، نفی هر گونه ولیجهای غیر از خدا و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) است. اما ولیجه در لغت، چنین معنی شده است: «کلّ ما یتّخذه الإنسان معتمداً علیه و لیس من أهله، أو خاصّه الرجل و بطانته؛ و المراد المعتمد علیه فی أمر الدنیا و الدین، أو فی أمر الدین و تقریر الشریعه، و أمّا اعتماد المؤمنین بعضهم على بعض و الاعتماد على الأئمّه الطاهرین علیهم السلام فیرجع إلى الاعتماد على اللَّه سبحانه. (با استفاده از: الصحاح، جلد ۱، صفحهی ۳۴۸ و المفردات، راغب اصفهانی، صفحهی ۸۸۳ ذیل کلمهی «ولج») ترجمه: هر چیزی که انسان بر آن اعتماد میکند و از خانوادهاش نباشد، و مراد، اعتماد در امر دنیا و دین یا امر دین و تقریر شریعت است، اما اعتماد مؤمنین بر یکدیگر و اعتماد بر امامان معصوم (علیهمالسلام) بر میگردد به اعتماد به خدای سبحان. و در روایتی، مصداق ولیجه را چنین بیان کردهاند: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّخَعِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی سُفْیَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ الضُّبَعِیُّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ أَسْأَلُهُ عَنِ الْوَلِیجَهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً قُلْتُ فِی نَفْسِی لَا فِی الْکِتَابِ مَنْ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ هَاهُنَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ «الْوَلِیجَهُ الَّذِی یُقَامُ دُونَ وَلِیِّ الْأَمْرِ وَ حَدَّثَتْکَ نَفْسُکَ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُمْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فَهُمُ الْأَئِمَّهُ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ عَلَى اللَّهِ فَیُجِیزُ أَمَانَهُمْ» (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحهی ۵۰۸، باب مولد أبی محمد الحسن بن علی). ترجمه: راوی میگوید: برای امام عسکری (علیهالسلام) نامه نوشتم و از معنی ولیجه در آیهی قرآن پرسیدم و با خودم گفتم ولی در نامه ننوشتم که منظور از مؤمنین در این آیه، چه کسانی هستند؟ پس جواب دادند: ولیجه، کسى است غیر از سرپرست امر [امـام امت] کـه بـه جـاى او مـنـصـوب مىشود. و با خودت گفتی که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی هستند؟ ایشان، امامانی بر حق هستند که از خدا براى مردم امان مىگیرند و خدا هم امان آنها را اجـازه مـىکـنـد. جمعبندی و نتیجهگیری: ۱. لغت عرب میگوید: ولیجه به معنی کسی است که بر او در امر دنیا و دین اعتماد میشود. ۲. روایت معتبر میفرماید: قطعاً یکی از مصادیق بازر ولیجه، ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) هستند. ۳. آیه و روایت و دعا، ولیجههایی غیر از خدا و رسول و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) را نفی کرده است. ۴. ولیجه، به خوب و بد تقسیم میشود. ۵. ولیجهی بد، هر کسی است که خود را در معرض اعتماد عمومی قرار دهد ولی دعوت به منهاج فردوسیان (یعنی راه روشن شیعهی اثنیعشری بر طبق قرآن و سنت و عترت) نکند. ۶. مراجع معظم تقلید و روحانیت محترم شیعه که هزار و چند صد سال است واسطهی رساندن پیام استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمهی هدا (علیهمالسلام) به مردم هستند، ولیجهی خوب میباشند.
موفق باشید حاج فردوسی
:: برچسبها:
حاج فردوسي,
منهاج فردوسيان,
قرآن,
عرفان,
اسلام ناب,
تشيع خالص,
سير و سلوک,
سير الي الله,
معرفت,
معرفة الله,
قاضي,
علامه طباطبايي,
علامه طهراني,
منهاجي,
نقد منهاج فردوسيان,
اشکالات منهاج فردوسيان,
اشکال حاج فردوسي,
ظهور,
امام زمان,
امام عصر,
بهجت,
آيت الله بهجت,
سيد هاشم حداد,
پناهيان,
محمد شجاعي,
مرکز نشر,
آيت الله,
تصوف,
صوفي,
رسم الخط,
قرآن,
القرآن العظيم,
القرآن العزيز,
القرآن المجيد,
رسم الخط حاج فردوسي,
رسم الاملاء,
|
|
|
نوشته شده توسط
رونیکا سلمانی در دو شنبه 17 مهر 1396 |
|
|
|
|
:: اسفند 1396;
:: بهمن 1396;
:: دی 1396;
:: آذر 1396;
:: مهر 1396;
|
|
حاج فردوسي , منهاج فردوسيان , قرآن , عرفان , اسلام ناب , تشيع خالص , سير و سلوک , سير الي الله , معرفت , معرفة الله , قاضي , علامه طباطبايي , علامه طهراني , منهاجي , نقد منهاج فردوسيان ,
|
|